• 1400/07/21
  • - تعداد بازدید: 15
  • زمان مطالعه : 7 دقیقه

همراه با شهدای مدافع سلامت/ شهید دکتر فریدون زارع خفری

همراه با شهدای مدافع سلامت/ شهید دکتر فریدون زارع خفری

در طی بیش از یک سال گذشته در روزهای دوشنبه، با شهدای مجموعه سلامت فارس در طول سال های دفاع مقدس که در کنار خدمات پشتیبانی در جبهه های حق علیه باطل و خدمت به رزمندگان غیور میهن در بهداری ها و بیمارستان های صحرایی، شهدای گرانقدری را به این انقلاب تقدیم کرده اند، آشنا شدیم و این بخش با معرفی شهدای استان فارس ادامه یافت. ضمن گرامیداشت هفته دفاع مقدس، در طول این هفته با شهدای مدافع سلامت که در روزهای بحران کرونا در خط مقدم مبارزه با این بیماری، فداکارانه حضور یافته و در این عرصه جانفشانی کردند، آشنا می شویم.

شهید فریدون زارع خفری

تاریخ و محل تولد: 10/6/1342 جاوید از توابع ممسنی

تاریخ و محل شهادت: 14/7/1399 بیمارستان شهید دکتر فقیهی شیراز

شهید زارع خفری در سال 1342 در نورآباد ممسنی به دنیا آمد. دوران تحصیل از ابتدایی تا دبیرستان را در نورآباد گذراند و بعد از اخذ دیپلم و با شروع جنگ به جبهه اهواز رفت. شهید زارع خفری مدتی را در جبهه کردستان بود و در همین جبهه بود که در یکی از عملیات ها با اصابت گلوله مجروح شد و به مدت یک ماه در بیمارستان به سر می برد که حتی خانواده هم در جریان این ماجرا نبودند.

در سال 1365 و زمانی که پاسدار بود، ازدواج کرد. طی مدت زمان خدمت در پادگان شهید بهشتی، فرزند اولشان مسعود و دو سال بعد دخترشان فاطمه به دنیا آمد. در سال 1371 در دانشگاه علوم پزشکی شیراز و در رشته پزشکی پذیرفته شد که همزمان فرزند سومشان فهیمه نیز به دنیا آمد و فریدون همراه با خانواده برای سکونت به خوابگاه امام حسن مجتبی (ع) به شیراز آمد. او طی این مدت هم در دانشگاه به تحصیل مشغول بود و هم در سپاه پاسداران مشغول به خدمت بود. بعد از اتمام دوران تحصیل در رشته پزشکی به خدمت در سازمان جامعه پزشکی و کار در مناطق محروم وارد شد.

چند سالی را به عنوان رئیس جامعه پزشکی فارس مشغول خدمت بود تا اینکه یک روز در محل کار به علت کسالت شدید به بیمارستان منتقل می شود. پزشکان در آنجا متوجه می شوند که به علت جراحت های وارده در جنگ، او دچار لختگی خون شده و به همین خاطر مدتی را در بیمارستان قلب الزهرا (س) بستری شد. بعد از این حادثه دیگر توان راه رفتن نداشت و مدتی را با ولیچر می گذراند. این حادثه منجر به تقاضای زودتر از موعد مقرر بازنشسته شدن او با درجه سرهنگی شد. شهید زارع خفری مجدد تحت درمان قرار گرفت و بعد از بهبودی، بار دیگر در درمانگاه های محمد رسول الله(ص)، رضوان و درمانگاه خیریه رضوی مشغول به طبابت شد، همچنین گاه با مراجعه به منزل خانواده های شهدا، جانبازان و ایثارگران در زمینه معالجه به آنان نیز فعالیت داشت. شهید فریدون زارع خفری در اواخر شهریور مبتلا به بیماری کووید 19 شد و به خاطر جراحت های زمان جنگ و درگیری بالا ریه و تنگی نفس شدید، در تاریخ 14 مهر در بیمارستان شهید دکتر فقهیی شیراز به جمع یاران و همرزمان شهیدش پیوست.

شهید زارع خفری از زبان دخترش:

پدرم بسیار ساده زیست و خوش اخلاق بود. هرگز به دنبال پول، تجملات، پست و مقام نبود. به کوچک و بزرگ احترام می گذاشت. چند خانواده بی سرپرست و یتیم بودن را مخفیانه حمایت می کرد و ما تازه بعد از فوت پدر متوجه می شدیم. عاشق خانوداه، کار و پیگیری حال بیمارانشان بود و البته عاشق شهادت هم بود و همیشه از اینکه در زمان جنگ، شهادت نصیبش نشده، ناراحت بود. در ماه های مبارک رمضان، با وجود بیماری خود را مقید به گرفتن روزه می کرد.

او عاشق بچه ها بود و هر کجا بچه ای را می دید، محبتش به بچه ها حد و مرز نداشت. موقعی که شنید قرار هست نوه دار شود، خیلی خوشحال بود و به همه شیرینی داد.

ما 4 خواهر و یک برادر هستیم. روز تولد پدر 10 شهریور سال 1342 کل خانواده دور هم بودیم و موقع خاموش کردن شمع ها به پدر گفتیم: پدر! یک آرزو کنید. خندید و گفت: من دیگر آرزویی ندارم جز شهادت؛ ولی برای شما فرزندانم دعا می کنم که عاقبت به خیر شوید. آن اواخر همیشه می گفت: من که دارم می میرم و همین روزهاست که بروم. تنها منتظر به دنیا آمدن نوه اش بود. روزی که نوه خانواده متولد شد، پدرم در درمانگاه بود و بعد از اتمام کارش، آمد بیمارستان و در گوش نوه شان اذان گفت و همان اولین و آخرین دیدار بین پدربزرگ و نوه بود؛ چرا که بعد از آن ویروس کرونا شیوع پیدا کرد و به خاطر شرایط پیش آمده، پدر همه روزها را شیفت بود و کمتر به خانه می آمد. شاید تنها چند ساعت به منزل بیشتر نمی آمد که آن هم به خاطر ترس از مریض شدن خانواده و نوزاد تازه متولد شده، خیلی زود به درمانگاه می رفت. کمی که علایم بیماری پدر شروع شد، همگی ما اجباراً به منزل برادرم رفتیم. تنها مادرم در منزل از پدر مراقبت می کرد و عکس های نوه را برای ایشان می فرستادیم. چند روز بعد از قرنطینه حال پدر بد شد و به بیمارستان انتقال یافتند. اوایل حالشان خوب بود، اما چند روز شرایطشان وخیم شد و دوباره رو به بهبود رفتند، 13 مهر ما وسایل منزل را آماده کردیم که پدر ترخیص شوند و به منزا بازگردند، همه خوشحال بودیم و می خواستیم برای بازگشتشان جشن بگیریم، اما این شادی دیری نپایید.

خاطراتی از زبان همکار شهید:

- آقای دکتر زارع خفری در محل کار همیشه احساس مسوولیت بالایی داشت. حتی اگر شیفتشان تمام می شد، بیماران خودشان را رها نمی کردند. ما در درمانگاه دو بیمار ویژه داشتیم. یکی از آنها مادر شهیدی بود که برای ویزیت و درمان فقط پیش دکتر زارع خفری می آمد و جای دیگری برای معالجه نمی رفت و هر موقع می آمد آقای دکتر تمام قد جلو حاج خانم می ایستاد. مریض دیگر هم خانم مسن نیازمندی بود که حتی هزینه ویزیت هم نداشت و هر موقع می آمد، دکتر حتی هزینه داروهایش را نیز بدون اینکه او متوجه شود، پرداخت می کرد.

- دکتر احترام ویژه ای برای خانواده شهدا قائل بود. زمانی که سردار دل ها حاج قاسم سلیمانی به شهادت رسید، دکتر تا مدت ها از این حادثه تلخ متاثر بود و کار هر روزه او گریه برای شهید شده بود. هر وقت مشکلی برای من یا یکی از همکاران پیش می آمد، به ما توصیه می کرد که از شهدا کمک بگیرید و به آنها متوسل شوید.

خاطراتی از زبان همرزم شهید:

- سال 1363 دکتر زارع خفری در جبهه کردستان به عنوان فرمانده یگان عملیاتی و گشت جنداله پایگاه دارلک مهاباد بود. بنده هم به عنوان یک نیروی بسیجی به مدت 4 ماه و نیم افتخار همراهی و خدمت در کنار ایشان را در جبهه کردستان داشتم. دکتر با وجود اینکه مسوولیت فرماندهی داشت؛ اما در برخورد با زیردستانش کاملاً متواضع بود.

در آن زمان جبهه کردستان با جبهه جنوب کاملاً متفاوت بود؛ چرا که در جبهه جنوب، ما می دانستیم که دشمن روبروی ما قرار دارد؛ اما در جبهه کردستان وضع به گونه ای دیگر بود؛ چرا که دشمن برای ما مشخص نبود و منافقان هر لحظه به چهره ای جدید در می آمدند. اما دکتر زارع خفری به عنوان فرمانده، اشراف اطلاعاتی بسیار خوبی بر آن منطقه داشت. زمانی دکتر اطلاع پیدا کرده بود که تعدادی از کومله ها وارد یکی از روستاهای اطراف شده بودند و قصد حمله به یکی از پایگاه های تحت فرماندهی او را دارند. دکتر زارع خفری بلافاصله با طرح برنامه ریزی خوب و دقیقی که انجام داده بود، تمامی نیروها را جمع کرد و غروب همان روز، آن روستا را به محاصره درآورد و حدود 24 نفر از نیروهایش را برای دستگیری کومله ها وارد روستا کرد. در همین زمان نیز در بین کومله ها جاسوسی بود که از محاصره روستا مطلع شده بود و قصد فراری دادن و خروج کومله ها را از آنجا داشت. نیروهای ما با تیراندازی و تعقیب این فرد را اسیر کردند، اما تا ساعت ها بعد درگیری شدیدی بین نیروهای ما و کومله ها اتفاق افتاد و متاسفانه یکی از نیروهای ما هم به درجه شهادت رسید. با اتمام روز و آمدن سیاهی شب، دکتر زارع با وجود مجروحیت از ناحیه پا، اما شخصاً وارد روستا شد و نیروها را به مقر اصلی هدایت کرد و با این کار و گرفتن اطلاعات از افراد اسیر شده، محل نگهداری سلاح های منافقان در روستا کشف شد. بنابراین با این ماموریت، عملیات کومله ها که قصد حمله به پایگاه سپاه آن منطقه را داشتند، خنثی شد.


  • گروه خبری : اخبار معاونت
  • کد خبری : 48650
کلیدواژه

نظرات

0 نظر برای این مطلب وجود دارد

نظر دهید

متن استاتیک شماره 75 موجود نیست